کد خبر: 127008
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۷

خیلی از مردم همیشه پس ذهنشان علاقه به جنون سرعت دارند. اینکه سوار سریع ترین ماشین دنیا شوند، ویراژ دهند، از این خیابان به آن خیابان و از این کوچه به آن کوچه بروند تا لذت سرعت را با تمام وجودشان احساس کنند.

اخبار خودرو -در جهان امروز شاید به دلیل گزینه های متعددی که برای سرگرم شدن وجود دارد دیگر مثل گذشته عشق و علاقه افراطی به یک نوع سرگرمی خاص وجود نداشته باشد یا حداقل جز در موارد معدود تعریف عاشق سینه چاک دیگر معنی خودش را از دست داده اما گفتم جز موارد معدود. عشق به ماشین و ماشین سواری با همه مخلفاتی که دارد هنوز یکی از همان موارد معدود است. عشق ماشین ها سال های سال است عشق ماشینند.  سال های سال هم عشق ماشین می مانند. کافیست دقیقه ای کنار آن ها بنشینید. آن چنان با عشق و هیجان از کلاژ و دنده و پیستون برایتان حرف می زنند که کم کم به خاطر نداشتن این عشق و علاقه از خودتان خجالت می کشید. تا اینجا را داشته باشید تا نکته دیگری را هم بگوییم. از صد و بیست سال پیش که سینما اختراع شد فیلمسازها به یک نتیجه مشترک رسیدند. نتیجه ای که هنوز هم مهم ترین عامل موفقیت سینما در بین این همه سرگرمی جدید است. اما آن نتیجه چه بود؟! زنده کردن رویاهای مردم روی پرده ای نقره ای. خیلی از مردم همیشه پس ذهنشان علاقه به جنون سرعت دارند. اینکه سوار سریع ترین ماشین دنیا شوند، ویراژ دهند، از این خیابان به آن خیابان و از این کوچه به آن کوچه بروند تا لذت سرعت را با تمام وجودشان احساس کنند. خب براورده شدن چنین آرزویی در حالت عادی غیرقانونی و البته خطرناک است، در حالت قانونی اش هم که باید همه کار و زندگی ات را ول کنی که بتوانی به شکل حرفه ای ماشین سواری کنی و آخرش بشوی قهرمان پیست اتومبیلرانی یا قهرمان فرمول یک. اینجاست که سینما به کمک رویاها آمده تا مخاطب علاقه مند اگر خودش هم نمی تواند سوار ماشین شود و در موقعیت های هیجان انگیز تا ته گاز بدهد حداقل یکی جای او آن کار را انجام دهد. تقریبا از 60 سال پیش فیلم های زیادی تولید شدند که ماشین سواری و سرعت شاکله اصلی داستان را تشکیل می دادند. در یکی دو دهه اخیر با توجه به پیشرفت جلوه های ویژه و تکنولوژی زرق و برق این فیلم ها خیلی بیشتر از گذشته شده و بالطبع طرفدارانش هم بیشتر. در تمام این سال های فیلم های راننده و ماشین محور گاهی صرفا ارزش جذب مخاطب عام داشته اند. گاهی فقط عشق ماشین و سرعتی ها را راضی کرده اند و گاهی هم فراتر از این رفته و تبدیل به یکی از فیلم های محبوب منتقدان و سینه چاک های سینمایی شده اند. آخرین نمونه این فیلم ها قسمت هفتم مجموعه فیلم های «سریع و خشمگین» یا همان «Fast & Furios» است که توانسته بسیاری از فروش های جهانی را جا به جا کند و تا امروز با فروشی بیش از 1 میلیارد و میلیون دلار که هنوز هم ادامه دارد تبدیل به پنجمین فیلم پرفروش دنیا شود و حتی احتمال دارد در یکی دو هفته آینده بتواند با پشت سر گذاشتن «هری پاتر و یادگاران مرگ: بخش دو» خود را در جایگاه چهارمین فیلم پرفروش تاریخ سینما ببیند. اکران موفق این فیلم بهانه خوبی بود تا سری بزنیم به دنیای ماشین و سرعت و مروری کنیم بر معروف ترین فیلم هایی که توجه به جنون سرعت در ناخودآگاه شما را هدف گرفته اند. فیلم هایی که خیلی از آن ها را دیده اید و خیلی ها را هم اگر ندیده اید حتما توصیه می کنیم ببینید. سری فیلم های سریع و خشمگین / Fast & Furious Series   ( از 2001 تا کنون ) خیلی ها دلشان می خواهد فیلم هایی ببینند که پشت سر هم ماشین های مدل بالا چپ شوند، آتش بگیرند و سرنوشتتان له و لورده شدن باشد. داستان؟! نه خیلی برایشان مهم نیست. مجموعه فیلم های «سریع و خشمگین» خوراک این خیلی هاست. دلیلش؟! فروش سه میلیارد دلاری مجموع این فیلم ها.
به وقت سرعت
راب کوئن، جان سیگلتون، جاستین لین و جیمز وان به عنوان کارگردانان این هفت فیلم همگی تلاش کردند ماشین ها را خوشگل و پرزرق و برق کنند بعد هم بفرستند جلوی دوربین تا دمار از روزگارشان درآید. برای انجام این کار هم به سراغ ماشین هایی می روند که قابلیت خوبی در اسپورت شدن داشته باشند. خب چه ماشین هایی بهتر از مدل های اسپورت تویوتا، میتسوبیشی، نیسان، سوبارو، مزدا، فورد موستانگ و دوج. البته این که گفتیم در سری فیلم هیی «سریع و خشمگین» داستان تعطیل است بیشتر درخصوص قسمت های دو تا پنج صدق می کند والا که در قسمت اول و این دو تا قسمت آخری داستان های آّبرومندی روایت می شود. اما تلخ ترین بخش ماجرای سری فیلم های «سریع و خشمگین» این است که بازیگر اصلی شان (پل واکر فقید) که همیشه جلوی دوربین از تعقیب و گریزها نجات پیدا می کرد دست آخر پشت دوربین یکی از همان ماشین ها که خیی دوستشان داشت (پورشه کار راجی تی) با برخورد شدید به یک درخت تنومند و تیر چراغ برق جانش را گرفت. این هم از بازی های عجیب و غریب روزگار است.
شغل ایتالیایی The Italian Job/ (نسخه اول- 1969، نسخه بازسازی 2003) از آن دسته فیلم هایی است که دیدن هر دو نسخه اش توصیه می شود. اولی را پیتر کالینسون کارگردانی کرده و دومی را اف. گری گری، مهم نیست که قدر داستان های مربوط به سرقت را دوست دارید یا از طرفداران بازیگرانی چون مایل کین، چارلیز ترون، جیسون استاتهام یا مارک والبرگ هستید یا نه، مهم این است که در هر دو نسخه فیلم یک تعقیب و گریز بی نظیر را می بینید. شاید با خودتان بگویید خیلی فیلم های دیگر هم صحنه های تعقیب و گریز خوب دارند اما نکته اینجاست که دیدن فرار سه ماشین «مینی ماینر» با آن ریزه میزه بودن دوست داشتنیشان چیزی نیست که به راحتی بتوان از آن گذشت. هرچند شاید خیلی ها این مدل ماشین را بیشتر با مجموعه آثار «مستر بین» به خاطر داشته باشند. مستر بین با این مینی ماینر سبز و پردردسرش.
به وقت سرعت
اما تصور کنید قرار است به قیمت نجات دادن جانتان، تکمیل کردن فرآیند یک انتقام و پول دار شدن برای یک عمر در خیابان های تورین دهه شصت ایتالیا و لس آنجلس ابتدای قرن بیست و یک با این ماشین ها از دست دوست و دشمن فرار کنید. البته منتقدان از آن جایی که معتقدند طبق قانونی نانوشته بازسازی فیلم ها همیشه ضعیف تر از نسخه اصلی از کار در می آید. نسخه سال 1969 را بیشتر دوست دارند اما صحنه های تعقیب و گریز در نسخه سال 2003 به مراتب هیجان انگیزتر است. نسخه اول که آمار فروش ندارد ولی نسخه دوم با فروشی نزدیک به 180 میلیون دلار سه برابر بودجه اش فروخت.
سری فیل های جیمز باند / James Bond Series ( از 1962 تا امروز) آقای «007» در این پنجاه و خورده ای سال که از سن وسال شروع فیلم هایش می گذرد نمایشگاهی از ماشین های محبوب و دوست داشتنی را به معرض نمایش گذاشته. ماشین هایی که آقای جاسوس- یا شاید هم ضدجاسوس!- خوش تیپ سوارشان می شوند باید مثل خودش جذاب و دلفریب باشند. هرچند هنوز هم «5Aston Martin DB» محبوبترین ماشین آقای باند بین هوادارانش است اما در این سال ها بیش از بیست کارخانه مهم تولید اتومبیل در جهان- از فورد و بی.ام.دابلیو و بنتلی بگیرید تا سیتروئن و جگوار و مرسدس بنز و رولزرویس- نمایندگانی در بین ماشین های آقای باند داشته اند.
به وقت سرعت
از آن جا که جیمز باند معمولا با خطرهای بیشماری مواجه می شود و گاهی وقت ها باید از دست این خطرها فرار کند ماشین ها باید سرعت و امکانات خوبی داشته باشند، جدا از این فرقی هم نمی کند که جیمز باندشان کانری و راجر مور باشد یا ییرس برازنان و دنیل کریگ، جیمز باند هرکه باشد باید راننده خوبی باشد. فیلم های جیمز باندی هم باید پر باشد از هنرنمایی آقای باند در زمینه رانندگی و ماشین سواری. پس اگر دنبال لحظات هیجان انگیز با ماشین های آخرین مدل در پنجاه سال گذشته می گردید تقریبا تمام فیلم های جیمز باند این فرصت را در اختیار شما می گذارند تا هیجان سرعت و خطر را با هم تجربه کنید. در بین فیلم های جیمز باندی محبوبترین ها در نزد سینمایی ها متعلق به آن هایی است که شان کانری بازی کرده، هرچند فیلم های دنیل کریگ و بعد هم پیرس برازنان پرفروش ترند.
راننده (The Driver/1978) والتر هیل با حضور دو ستاره جوانش رایان اونیل و ایزابل آجانی و با داشتن بازیگری به نام بروس درن که خیلی خوب روی مخ رفتن را بلد است فیلمی کالت ساخته است. داستان یک راننده فوق حرفه ای که در فراری دادن سارقان از صحنه سرقت ید طولایی دارد. کارگاه پلیسی به دنبال اوست ولی گیر انداختن این راننده حرفه ای کار هرکسی نیست به همین خاطر کارآگاه مجبور می شود بازی خطرناکی راه بیندازد. رقابت ماشین ها در این دو فیلم بین کادیلاک و شورلت است. ماشین های غولی که در دهه هفتاد ارج و قرب فوق العاده ای داشتند.
به وقت سرعت
راندن این ماشین ها حتی در آن دوران که خیابان ها عریض و طویل تر از امروز بودند به دلیل طراحی زمخت بدنه شان کار آسانی نبود. به همین خاطر است که دیدن صحنه های تعقیب و گریز فیلم حتی پس از نزدیک به چهار دهه نفس گیر و فوق العاده هیجان انگیز است. فیلم داستان خوبی دارد، منتقدان هم فیلم را خیلی دوست دارند و آن را بهترین فیلم نوآوری می دانند که با محوریت تعقیب و گریز ساخت شده است. 33 سال بعد نیکلاس ویندینگ رفن فیلمی به نام «Drive» با بازی رایان گاسلینگ و کری ملویگان ساخت که خیلی ها غیرمستقیم آن را نسخه بازسازی شده فیلم والتر هیل می دانند. فیلمی بسیار موفق که هم نامزد اسکار شد و هم نامزد گلدن گلاب و حدود 80 جایزه از جشنواره های مختلف به دست آورد. البته در فیلم ویندینگ رفن رقابت اصلی تعقیب و گریز بین فورد، دوج، کرایسلر، جیبپ، هوندا، تویوتا، مرسدس بنز و فلکس واگن های امروزی است.
ترانسفورمرز (Transformers/ 2007- امروز) برای عشق ماشین ها چه چیزی جذاب تر از این که یک شورولت کامارا یا ولکس واگن یا هامر ناگهان از حالت ماشین خارج شوند و با تبدیل شدن به یک ربات غول پیکر بخواند زمین را از دست دشمنانش نجات دهند. داستان تبدیل شوندگان یا همان تراسنفورمرزها خیلی تخیلی اما واقعا جذاب است. آقای مایکل بی هم که استاد درآوردن اکشن هایی از این دست. فروش 700 میلیونی قسمت اول به هالیوود نشان داد که گنجینه جدیدی برای پولسازی کشف کرده، چهار قسمت ساخته شده، قرار است سه قسمت دیگر هم ساخته شود و تا همین جای کار 4 فیلم اول در مجموع نزدیک به 3 میلیارد و 800 میلیون دلار در جهان فروخته اند.
به وقت سرعت
حالا منتقدان هرچه دوست دارند بگویند. این ماشین های خل و چل و گاها بانمک حساب های بانکی استودیوی پارامونت را تا جایی که در توانشان بوده پر کرده اند. داستان؟! داستان می خواهید چه کار، جنگ مرسدس بنز و فراری و دوج و آئودی و یک دو جین ماشین مبحبو و گران قیمت دیگر برایتان کافی نیست؟ برایتان کافی نیست که بتوانید بیشترین میزان ترکیدن و منفجر شدن مدل های درست و حسابی بهترین کارخانه های ماشین سازی دنیا را ببینید. ناشکری نکنید. در سینمای خودمان به زور یک پراید یا یک پژو 206 را منفجر می کنند!
جنون سرعت (need for speed/ 2014) چند سالی می شود دنیای گیم و سینما روابطی هرچند محدود با هم برقرار کرده اند. در سال های اخیر با رشد کیفیت بازی ها و سوژه هایشان این روابط گرم تر از گذشته شده و هرازچندگاهی خبر می رسد قرار است نسخه ای سینمایی از برخی بازی های محبوب ساخته شود. هرچند دنبال کنندگان جدی سینما و منتقدان از این رابطه خیلی استقبال نکرده اند اما با توجه به موفقیت های مالی نسبتا خوب، این همکاری همچنان ادامه دارد. خوره های گیم به خوبی سری «need for speed» را می شناسند.
به وقت سرعت
بازی محبوبی که اساسش بر پایه رقابت بین اتومبیل ها شکل گرفته است. سال گذشته بالاخره پس از دو سال، فیلمی از روی این سری بازی با همان نام ساخته شد. فیلمی اکشن و سه بعدی به کارگرداین اسکات وا با بازی آرون پال (بازیگر سرشناس سریال بریکینگ بد). داستان فیلم زیادی تکراری است اما صحنه های رقابت ماشین ها طراحی خیلی خوبی دارد. دیدن کل کل میان فورد موستانگ، بوگاتی ویورن، مرسدس بنز، شورولت کامارا، دوج اونجر، جی.تی. ای اسپانو، لامبورگین مک لارن با آن بدنه های خوش رنگ و جذابشان دل هر دوستدار ماشینی را می برد. در یک کلام نمی توانی عاشق ماشین و ماشین سواری و سرعت باشی اما «need for speed» را دوست نداشته باشی. خصوصا که لوکیشن های انتخاب شده برای صحنه های مسابقه که در میشیگان، جورجیا و آلاباما واقع شده بسیار چشم نواز است و اصلا رنگ بندی جاده ها به خصصو جاده آتلانتا در جورجیا زیبایی بصری کار را چند برابر کرده. شاید اگر فیلم داستان بهتری داشت، کارگردان با تجربه تری پشت دوربینش بود و کمی چهره معروف تر هم در آن حضور داشت به فروشی بیش از 203 میلیون دلار نصیبش می شد. اما عشق ماشین ها حتما فیلم را ببیند. خصوصا اگر می توانید نسخه سه بعدی اش را.
راش (ruah/ 2002) راش را می توان گل سرسبد فیلم هایی دانست که در سال های اخیر با محوریت مسابقات اتومبیلرانی ساخته شده اند. فیلمی به شدت جذاب و همه پسند. داستان واقعی رقابت دو قهرمان فرمول یک در سال های دور، جیمز هانت و نیکی لائودا. ران هاوارد کارگردان فیلم کاری کرده کارستان. فیلم به دلیل اینکه از روی داستانی واقعی الهان گرفته شده حس و حال تماشاگر در ملموس ترین شکل خود را هدف گرفته است.
به وقت سرعت
صحنه های رقابت دو قهرمان در پیست های فرمول یک به لطف فیلمبرداری آنتونی داد منتل فیلمبردار بریتانیایی و تدوین فوق العاده دانیل پی هانلی فوق العاده از کار درآمده. 38 میلیون دلار بودجه صرف ساخت فیلم شد و 98 میلیون دلار فروش کرد. هرچند حقش بود خیلی بیشتر از این ها امتیازهای بسیار خوبی از منتقدان گرفته و کلی جایزه به دست آورده و حتی نامزد دریافت جایزده گلدن گلاب هم شده. اگر دلتان فیلمی می خواهد که هم دنیا را داشته باشد هم آخرت دیدن راش و رقابت پر از دوستی و رقابت این دو قهرمان و ماشین هایشان، فورد و فراری را از دست ندهید.
دوئل (Duel/ 1971) آن ها که سن و سال شان سی و خورده ای یا بیشتر است حتما به خاطر دارند که اوایل دهه هفتاد چند بار فیلمی از تلویزیون خودمان پخش شد که مخاطب را از شدت استرس به مرز چنون می رساند. فیلمی جاده ای و مهجور که کارگردان بیست و پنج ساله ای ناآشنایی در آن زمان به نام استیون اسپیلبرگ آن را ساخته بود.
به وقت سرعت
مرد بیچاره و از همه جا بی خبری سوار بر کادیلاکش که در حال حرکت در جاده ای بیرون شهر ناگهان با کامیونی مدل «Peterbilt» مواجه می شود که راننده سادیسمی اش قابل شناسایی نیست و فقط به قصد کشتن او پا به جاده گذاشته است. فیلم به غایت نفس گیر است. هرچه فیلم جلوتر می رود صدای ترسناک کامیون، قیافه سیاه و خشن ماشین و بوق های گوش خراشش کابوس های راننده کادیلاک را سیاه تر می کند. منتقدی گفته بود وقتی صحنه های تعقیب و گریز دوئل را می بینید احساس می کنید می توانید حس آهو هنگام فرار از دست شیر را کاملا درک کنید. اگر به دنبال 90 دقیقه هیجان و اضطرابی هستید که از صدقه سر دو تا ماشین ایجاد می شود دیدن دوئل را از دست ندهید. شاید اگر دوئل فیلم تلویزیونی نبود و برای سینما ساخته می شد می توانست در زمینه جایزه گرفتن به موفقیت های زیادی برسد اما حیف!
بولیت (bullitt/ 1968) دیدن بازیگری مثل استیو مک کوئین روی پرده سینما یا قاب تلویزیون به تنهایی جذاب است. حالا تصور کنید این مرد صورت سنگی که به او لقب «سلطان خونسردی» داده اند پشت فورد موستانگ می نشیند. در قامت افسر پلیس فرانک بولت خیابان های سانفرانسیسکو رابالا و پایین می رود تا از رئیس باند تبهکاران شیکاگو که قرار است به عنوان شاهد در دادگاه همدستانش را لو دهد محافظت کند. خیلی ها این فیلم را اولین فیلم حرفه ای سینمای جهان می دانند که مختص تعقیب و گریز ساخته شده.
به وقت سرعت
کلی فرود و بیوک و دوج چارجر برای حفظ جان این تبهکار درب و داغون می شود. فیلم چند سکانس تعقیب و گریز کلاسیک و بی نقص دارد که اجرای چنین صحنه هایی با این کیفیت در آن زمان کاری بسیار دشوار بوده است. نکته جالب فیلم این است که مک کوئین به اصرار خودش برای طبیعی تر شدن هرچه بیشتر پلان ها در بسیاری از صحنه های تعقیب و گریز که خطر جانی داشته از بدلکار استفاده نکرده. نتیجه زحمات مک کوئین و پیتر یاتز کارگردان فیلم باعث شد که این فیلم با بودجه 5 میلیون دلاری اش بیش از 20 میلیون دلار بفروشد که برای یک چنین فیلمی در آن زمان این میزان فروش فوق العاده است.
سرقت در شصت ثانیه (Gone in 60 Seconds/ نسخه اول 1974- نسخه بازسازی 2000) هر دو نسخه سرقت در 60 ثانیه از آن دست فیلم هایی هستند که مغز داستانی ندارند ولی به جایش کلی ترکیدن کلی ماشین مدل بالا را می توانید ببینید و کیف کنید. داستان هر دو فیلم با کمی اخلاف از این قرار است که سارقی حرفه ای که در شصت ثانیه می تواندهر ماشینی را بدزدد درگیر شرایطی می شود که باید دریک روز 50 ماشین مدل بالا سرقت کند. نسخه اول را اچ.بی.هالیکی کارگردانی کرده و خودش هم نقش اصلی فیلم را بازی می کند.
به وقت سرعت
اما در نسخه دوم نیکلاس کیج و آنجلینا جولی ستاره های فیلم هستند و دومینیک سنا درنقش کارگردان ظاهر شده. با توجه به فاصله زمانی ساخته شدن دو فیلم، کیفیت صحنه های اکشن و تعقیب و گریز بسیار متفاوت است اما هر دو نسخه محصول قابل قبولی در این زمینه ارائه داده اند. نسخه اول با بودجه ای 150 هزار دلاری حدود 40 میلیون دلار فروخت یعنی حدود 260 برابر بودجه اش! ولی نسخه دوم با بودجه ای 90 میلیونی تنها 237 میلیون فروش کرد. نکته جالب و مشترک دو فیلم این است که در هر دو اثر از 50 مدل از محصولات کارخانه هایی چون شورلت، فورد، بیورک، فراری، رولزرویس، هامر، آستین و... استفاده شده است. دیدن این دو فیلم هیجان خوبی دارد. فقط خیلی پاپیج داستان نشوید.
باقی فیلم ها این فیلم ها تنها بخشی از ده ها فیلمی بودند که می توانند پل ارتباطی خوبی بین علاقه مندان سینما و ماشین باشند. شاید اسم بسیاری از فیلم ها از قلم افتاده باشد یا به نظرمان برای علاقه مندان به ماشین و ماشین سواری خیلی جذاب نباشد. با این حال برای آن ها که به دنبال فیلم های دیگری در این زمینه هستند این عناوین را هم پیشنهاد می کنیم: «Faster» محصول 2010/ «Driven» محصول 2001/ «Death Proof» محصول 2007/ سری فیلم های «Grand»/ «Transporter Theft Auto» محصول 1977/ «Weekend» محصول 1971/ «Death Race 2000» محصول 1975/ «Vanishing Point» محصول 1971/ «The Love Bug» محصول 1986/ سری فیلم های «Taxi»/ سری فیلم های «The Adventures of»/ «Mad Max Ford Farlin» محصول 1990/ «Grand Prix» محصول 1966/ «Le Mans» محصول 1971/ «Thunder Road»محصول 1958 و این لیست می تواند خیلی ادامه داشته باشد! منبع:مجله آهنگ ایده آل

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =