تصور کنید خانوادهای پر جمعیت، دستهجمعی میخواهند برای تعطیلات بهشمال کشور سفر کنند. بهجای یک خودرو جادار و راحت، آنها مجبور هستند با چند سدان یا کراساوور اقتصادی راهی سفر شوند؛ یکی لاستیک پنچر میکند، دیگری بنزین تمام میکند و احتمالا خودرویی هم از بقیه عقب میماند و گم میشود! حالا اگر یک ون مسافری داشتند، همه با هم، با هزینه کمتر و حالوهوای بهتر سفر میکردند.
ونهای مسافری در دنیا راهحل محبوبی برای سفرهای گروهی، تورهای گردشگری و حتی سرویسهای شرکتی هستند. در اروپا و آمریکا، خانوادهها با ونهای شیک و مجهز مثل فولکس ترانسپورت، مرسدس ویکلاس یا فورد تورنئو و ترانزیت جادهها را درمینوردند؛ اما در ایران، ونها انگار غریبه هستند. چرا خودرویی که میتواند اقتصادی، جادار و کاربردی باشد، در کشور ما اقبال چندانی ندارد؟ این گزارش نگاهی بهبازار ونهای مسافری در ایران میاندازد و دلایل کمتوجهی بهآنها را بررسی میکند و نقدی بر وضعیت موجود ارائه میدهد.
بررسی وضعیت بازار ونهای مسافری در ایران
بازار ونهای مسافری در ایران کوچک است و انگار کسی حالوحوصله بزرگ کردن آن را ندارد. مدلهایی که در بازار پیدا میشوند، انگشتشمار هستند: هیوندای H۳۵۰، تویوتا هایس، ون وانا (محصول ایرانخودرو دیزل)، میتسوبیشی کاسپین، دلیکا، برلیانس هایس، ایویکو و فیات. این ونها معمولا ظرفیت ۱۰ تا ۱۷ نفر را دارند و بیشتر برای سرویسهای تشریفاتی، تورهای گردشگری هتلها یا تاکسیهای بینشهری استفاده میشوند.
درحال حاضر شرکتهایی مثل سروشموتور، ایرانخودرو دیزل و پارسیان موتور تولیدکننده این خودروها هستند؛ اما تنوع آنها به گرد پای بازار جهانی نمیرسد.از نظر حجم بازار، آمار دقیقی در دست نیست؛ اما میزان فروش ونهای مسافری در ایران سالانه بهزحمت ۴ رقمی میشود. برای مقایسه، سدانهایی مثل دنا و پژو پارس یا شاسیبلندهای چینی مثل تیگو ۷ و دیگنیتی هر سال دهها هزار مشتری دارند. ناگفته نماند که قیمت ونها هم کم نیست؛ بهعنوان مثال در سال ۱۴۰۳، ون وانا بین ۱.۵ تا ۲ میلیارد تومان قیمت داشت و هیوندای H۳۵۰ بالای ۳ میلیاردتومان معامله میشد.
تویوتا هایس نیز در نمونههای کارکرده بیش از ۵ میلیارد و نمونههای صفر ۶ سیلندر جدید بالای ۱۰ میلیارد تومان آگهی میشوند! با این قیمتها، ونها عملا در رده خودروهای لوکس جا میگیرند و برای خانوادههای متوسط دور از دسترس هستند. کاربرد ونها هم در ایران محدود است.
برخلاف کشورهای دیگر که ونها برای سفرهای خانوادگی یا کمپینگ محبوب هستند، در ایران بیشتر در ناوگان عمومی مثل سرویس هتلها، کارکنان ادارات، تاکسیهای فرودگاهی یا تورهای شرکتی دیده میشوند. حتی در این بخشها هم گاهی اتوبوسها و مینیبوسها جای ونها را میگیرند؛ چراکه ارزانتر هستند. انگار ونها در ایران نه جایگاه محکمی در بخشخصوصی دارند، نه در بخش عمومی حسابی جا باز کردهاند.
دلایل عدم اقبال ونهای مسافری
چرا ونهای مسافری که میتوانند راهحل هوشمندانهای برای حملونقل باشند، در ایران زمینگیر شدهاند؟ دلایل را میتوان در چند دسته بررسی کرد که اعم از؛ اقتصادی، فرهنگی، زیرساختی و فنی است. در ادامه هر یک از این پارامترها را به اختصار بررسی میکنیم؛
اقتصادی: نخستین مانع، قیمت نجومی ونهاست. وقتی یک ون وانا ساده حداقل ۱.۵ میلیارد تومان آب میخورد، خانوادهها ترجیح میدهند همان پول را خرج یک کراساوور چینی مثل چری تیگو کنند که هم شیکتر بهنظر میرسد، هم در بازار دستدوم راحتتر فروش میرود. هزینه نگهداری ونها هم قابل توجه است؛ مصرف سوختشان بالاست؛ قطعات یدکیشان گران است و تعمیراتشان تخصصیتر از سدانهای معمولی است. برای یک آژانس مسافرتی یا راننده تاکسی هم خرید ون بهصرفه نیست؛ چراکه کرایههای مصوب بهزور هزینههایش را پوشش میدهد.
فرهنگی: ذهنیت مردم ایران درباره ونها چندان مثبت نیست. ون در فرهنگ ما بیشتر یادآور خودروهای زهوار دررفته با کاربری تاکسی، سرویسهای مدارس و کارمندی است تا یک خودرو خانوادگی جذاب. برخلاف غرب که ونها با طراحیهای مدرن و امکانات رفاهی حسابی دلربایی میکنند، در ایران کمتر کسی ون را گزینهای شیک یا کاربردی برای سفرهای گروهی میبیند. از طرف دیگر، فرهنگ سفر گروهی و کمپینگ هم در ایران چندان جا نیفتاده است. خانوادهها معمولا با ماشینهای شخصی خودشان سفر میکنند یا برای سفرهای بزرگتر سراغ اتوبوس و قطار میروند و برای اتراق در سفر نیز به مراکز اقامتی مراجعه میکنند. حتی تورهای گردشگری هم گاهی بهجای ون، از مینیبوسهای قدیمی استفاده میکنند که ارزانتر هستند و البته راحتی کمتری هم دارند.
زیرساختی: جادههای ایران برای ونهای بزرگ چندان مهربان نیستند. خیلی از مسیرهای بینشهری باریک هستند، پیچهای تند دارند یا پر از دستاندازند که رانندگی با ون را سخت میکند. در شهرهای شلوغ مثل تهران، پارک کردن یک ون ۵ متری داستان خودش را دارد؛ پارکینگهای عمومی و منازل شخصی معمولا برای سدانها طراحی شدهاند و جای کافی برای ون ندارند. محدودیتهای ترافیکی هم مزید بر علت است؛ مثلا در برخی شهرها، خودروهای بزرگ اجازه ورود بهمرکز شهر را ندارند. همه اینها سبب میشود ونها در عمل دستوپاگیر بهنظر برسند.
فنی و خدماتی: کیفیت ونهای موجود در ایران هم چندان چنگی بهدل نمیزند. بهعنوان مثال ون وانا که کپی تویوتا هایس است، از نظر کیفیت بدنه و قطعات حرف زیادی برای گفتن ندارد. مدلهای چینی توقف تولید خورده مثل برلیانس هایس هم با مشکلاتی مثل استهلاک بالا و کمبود قطعات دستوپنجه نرم میکنند. خدمات پس از فروش هم وضعیت بهتری ندارد؛ پیدا کردن قطعات یدکی برای ونهای وارداتی مثل تویوتا هایس گاهی ماهها طول میکشد و نمایندگیهای تخصصی برای تعمیراتشان کم هستند. تنوع مدلها هم محدود است؛ خبری از ونهای مدرن و کممصرف دنیا مثل فولکسواگن ترنسپورتر نیست و همین سبب میشود خریداران سراغ گزینههای دیگر بروند.
نقد ونهای مسافری موجود
ونهای موجود در ایران با تمام پتانسیلی که دارند، از چند جهت قابل نقد هستند. اول از همه، کیفیت ساختشان است. بهعنوان مثال ون وانا در سرعتهای بالای ۸۰ کیلومتر بر ساعت لرزش و سر و صدا دارد و کیفیت پلاستیکهای داخل کابین آن چندان مناسب بهنظر نمیرسد. هیوندای H۳۵۰ وضعیت بهتری دارد؛ اما باز هم با رقبای جهانیاش فاصله زیادی دارد. مدلهای قدیمیتر مثل دلیکا انگار از دهه ۸۰ میلادی جا ماندهاند؛ طراحیشان خستهکننده است و هیچ جذابیتی برای مشتری امروزی ندارند.
از نظر آپشنهای رفاهی، ونهای ایرانی حرفی برای گفتن ندارند.
سیستم تهویه در مدلهایی مثل وانا ضعیف است و در سفرهای طولانی، سرنشینهای عقب کلافه میشوند. سیستمهای سرگرمی؟ اصلا وجود ندارند! صندلیها هم معمولا سفت و غیرارگونومیک هستند. درحالی که ونهای مدرن دنیا با مانیتورهای لمسی، Wi-Fi داخلی و صندلیهای ماساژور عرضه میشوند، ونهای ما هنوز درگیر مشکلات اولیه هستند. ایمنی هم پاشنهآشیل این خودروهاست. بهعنوان مثال دلیکا استانداردهای ایمنی روز را ندارد. یا وانا فقط دو ایربگ (برای راننده و سرنشین جلو) دارد و در تصادفات، سرنشینهای عقب آسیبپذیر هستند.
در هیوندای H۳۵۰ اوضاع کمی بهتر است؛ اما باز هم با استانداردهای روز بازار جهانی فاصله دارد. وقتی ونهای معتبر بازار جهانی با فناوریهای کمکراننده (مثل کروزکنترل تطبیقی) عرضه میشوند، چرا باید بهمدلهای قدیمی و ناامن بسنده کنیم؟ خدمات پس از فروش هم داستان غمانگیزی دارد.
قطعات یدکی ونهای وارداتی مثل تویوتا هایس گاهی باید از دبی یا چین سفارش داده شوند که هم گران است، هم زمانبر. حتی ونهای داخلی مثل وانا هم گاهی در تامین قطعات لنگ میزنند و نمایندگیها تخصص کافی برای تعمیراتشان ندارند. نتیجه؟ مالک ون یا باید هزینههای گزاف بدهد یا مدتها دنبال قطعه بگردد.
مسیر سخت و طولانی برای احیای جایگاه ون
ونهای مسافری میتوانند راهحلی هوشمندانه برای مشکلات حملونقل در ایران باشند؛ اما فعلا در گرداب مشکلات گیر افتادهاند. برای نجاتشان، چند پیشنهاد عملی وجود دارد؛ کاهش تعرفههای گمرکی برای ونهای باکیفیت تا قیمتشان رقابتی شود، تشویق برندهای داخلی به تولید داخلی این سبک از خودروها با استانداردهای بالاتر و همکاری با برندهای معتبر جهانی، فرهنگسازی برای استفاده از ونها در سفرهای گروهی از طریق تبلیغات جذاب و البته بهبود زیرساختها مثل پارکینگهای مناسب و جادههای استاندارد. تقویت خدمات پس از فروش و تامین قطعات یدکی نیز میتواند اعتماد مشتریها را بهخود جلب کند. درنهایت ونهای مسافری پتانسیل زیادی دارند تا هم برای خانوادهها و هم برای کسبوکارها گزینهای اقتصادی و راحت باشند. اما تا وقتی موانع اقتصادی، فرهنگی و فنی سر راهشان باشد، این خودروهای کاربردی جایی در بازار ایران نخواهند داشت.